جدول جو
جدول جو

معنی عدل فرمای - جستجوی لغت در جدول جو

عدل فرمای
(یَ / یِ نَ / نِ)
آنکه دستور بعدل دهد. مرد عادل و مجری عدالت: رأی جهان آرای مشکل گشای عدل فرمای شاه را بر کلمات صالحات بنده التفاتی نیست. (سندبادنامه ص 161). دستور عدل فرمای صائب رای گفت. (سندبادنامه ص 154)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ فَ)
عمل عدل فرمای. دادگری: سنت او عدل فرمایی و سیرت او مملکت آرایی. (سندبادنامه ص 250)
لغت نامه دهخدا
(بِ رَ نَ)
آنکه مأموریت دهد. آنکه شغل دیوانی دهد:
جان فشانم عقل پاشم فیض رانم دل دهم
طبع عالم کیست تا گردد عمل فرمای من.
خاقانی
لغت نامه دهخدا